انتهای راهرو،چندین دقیقه،پایان یک (چند؟) زندگی

مهرداد امیرزاده،کارگردان جوان استان که از تحصیل کردگان رشته‌ی سینما است در هشتمین جشنواره فیلم و عکس اردی‌بهشت با فیلم «انتهای راهرو،هفت دقیقه» حضور داشت. با وجود این‌که وی را یکی از آینده داران سینمای استان با پتانسیل بالا می‌دانم ولی متأسفانه نظرم در مورد این فیلم مثبت نیست!


منبع: ؟؟

شاید یکی از دلایلی که باعث نگاه منفی‌ام به این اثر شده است،مربوط به یک تجربه‌ی شخصی باشد که در همان لوکیشن مورد استفاده‌ی امیرزاده و در انتهای همان راهرو،در اتاق روبرویی و بر اثر اشتباهِ سهویِ کادر پزشکی یکی از بهترین دوستانم را در برابر چشم‌هایم از دست داده‌ام. البته که تجربه‌ی شخصی یک مخاطب را نمی‌توان به دریافت دیگر مخاطبین از یک اثر تعمیم داد ولی برای شخص نگارنده این دلیل به قدری پر رنگ بود که دیگر دلیل‌ها را به حاشیه رانده است. هر چند انتخاب سوژه توسط امیرزاده را تحسین می‌کنم اما معتقدم داستان به درستی پرداخت و اجرا نشده است. با توجه به انتخاب موضوع،اگر پرداخت و اجرای بهتری را شاهد بودم شاید انتهای راهروی امیرزاده می‌توانست یکی از بهترین فیلم‌هایی باشد که از سینماگران استان دیده‌ام؛اما حیف...
بازی بازیگران را چندان دل‌نشین و باور پذیر ندیدم-ضعفی که در بیشتر آثار سینمای کوتاه کشور دیده می‌شود-ولی جای خوشحالی بود که این فیلم از لحاظ مسائل فنیِ بدیهی چون تصویر و صدا-که متأسفانه در درصد بالایی از آثار سینمایی و حتا تلویزیونی استان شاهد ضعف بسیار فاحش آن‌ها هستیم-به دور بود.
در پایان برای مهرداد امیرزاده عزیز و تمام سرمایه‌های فرهنگ و هنر استان،در ادامه راه آرزوی موفقیت و سر بلندی می‌کنم.

باز هم تیز کردن تیغه برای زدن به ریشه فرهنگ!

  گیرم که این درخت تناور

  در قله ی بلوغ

  آبستن از نسیم گناهی ست


  اما


  ای ابر سوگوار سیه پوش

  این شاخه ی شکوفه چه کرده ست

  کاین سان کبود مانده و خاموش ؟

  گیرم خدا نخواست که این شاخ

  بیند ز ابر و باد نوازش


  اما


  این شاخه ی شکوفه که افسرد

  از سردی بهار

  با گونه ی کبود

  آیا چه کرده بود؟


  *دکتر شفیعی کدکنی





صد افسوس که با وجود تمام اعتراض‌های پیشین باز هم قدیمی‌ترین کتاب‌خانه‌ی عمومی شهر بندرعباس-کتاب‌خانه شهدا-مورد تهدیدِ تخریب قرار گرفته است. از این رو 23 فعال فرهنگی و هنری شناخته شده‌ی استان طی بیانیه‌ای خواستار توقف این طرح شده‌اند. ضمن اعلام حمایت از این بیانیه،متن آن به شرح ذیل باز نشر می‌شود:

وضعیت فرهنگ در هرمزگان ره به کجا دارد ؟ البته که می توان با استفاده از ابزار رسانه و تبلیغاتی کاذب، وضعیتی متعالی برای این فرهنگ قایل شد . اما با مشاهداتی که از واقعیتی تلخ حکایت دارد چه می کنید ؟ هنرمندان بارها نگرانی خود را از وضعیت نا به سامان فرهنگ و هنر در هرمزگان بیان داشته اند . آن ها این زنگ خطر را سالها پیش به صدا در آوردند. اما گویا این صدا به گوش همه می رسد الا کسانی که باید؛ پس این بار بر حسب وظیفه و دغدغه ای که نسبت به جامعه و مردم ، داشته و دارند ، پنبه ها را از گوش ها بیرون می کشند.
کدام ملت است در دنیا ، که چون ما به داشته های فرهنگی خود بی توجه باشد ؟ همانگونه که چیزی جز آسیب های جدی سهم فرهنگ در این سالها نبوده، مکان های فرهنگی ، چون خانه ی فرهنگ و فرهنگسرای آوینی نیز از آماج تیغ ها در امان نبوده اند. و این تخریب ها به موازت همان آسیب ها ادامه دارد. هم اکنون کتابخانه ی شهدا به بهانه ی حریم 60 متری دریا در آینده لابد خانه ی شهریاران جوان به بهانه ی توسعه ی شهری . این بی توجهی تا کجا ادامه دارد؟ حال که در پیشبرد فرهنگ نقشی نداریم دیگر تیشه به ریشه اش نزنیم . 

آقای شهردار 

کتابخانه ی شهدای بندرعباس به چشم انداز گردشگری این شهر آسیب می رساند یا قلیان فروشان حاشیه ی ساحل ؟ یک مکان فرهنگی که می تواند از همان جاذبه ها باشد را مُضر می دانید اما ریختن فاضلاب به دریا، بوی تعفن جوب ها ، رژه ی ارتش موش ها و هزارمورد ریزو درشت دیگر را نادیده گرفته اید ؟ 

جناب استاندار

شما که از این تخریب حمایت کرده اید چه چیز را میراث فرهنگی می نامید . آیا کتابخانه ی شهدا به عنوان نخستین کتابخانه ی بندرعباس که شروع بسیاری از حرکت های فرهنگی را به خود دیده و صاحب پیشینه ی درخشان فرهنگیست را نمی توان به عنوان میراثی از فرهنگ برشمرد؟ شما با تخریب میراث فرهنگی یک شهر موافقید ؟ 

حریم شصت متری دریا و توسعه ی شهری نمی تواند بهانه ی مناسبی برای تخریب این ساختمان باشد. شهرداری بندرعباس که مورد های بسیاری از تخلفات قانونی (مسئله ی پارکینگ طبقاتی ، بازار ستاره ی شهر ، مجتمع سیتی سنتر و ... ) را در کارنامه دارد چگونه دم از قانون می زند ؟ اگر حریم شصت متری دریا و ممنوعیت ساخت و ساز در آن مطرح است، که بحث تخریب ساحل تاریخی سورو و ساخت همین بلوار ساحلی که حالا کتابخانه ی شهدا را مانعی بر آن می دانید، مگرچیزی غیر از تجاوز به حریم شصت متری ساحل و دریاست؟ به عنوان مجریان قانون بد نیست به " بند « ج» ماده 6 اساسنامه سازمان زمین شهری مصوب 30/3/61 و ماده 10 قانون اراضی شهری مصوب 1360 و همچین ماده 11 قانون اراضی مستحدث و ساحلی مصوب 1354 " نگاهی بیندازید.
سه سال تمام گذشت و حالا کتابخانه ی 37 ساله شهدا منتظر تایید نهایی حکم شهادتش است. ازسال 89 کمر به نابودی این کتابخانه بسته شد، یک مکان فرهنگی دیگر در لیست نابودی اما اعتراض های مقطعی این موضوع را سه سال به تعویق انداخت و امروز دوباره اما جدی تر از پیش شمارش معکوس برای تخریبش آغاز شده؛ وقتی کتابخانه به عنوان یکی ازمهمترین عوامل ارتقا ی فرهنگ در جامعه تعطیل ، و 45 هزارعنوان کتابش در انبار نمور دیگر کتابخانه ی بندرعباس با جوندگان در حال جدال است یعنی یا درک درستی از فرهنگ نداریم یا اینکه فرهنگ را به عنوان تاثیر گذارترین عامل در جامعه نادیده می گیریم . با توجه به نمونه های عینی که روزانه شاهد آن هستیم ـ نه کتمان واقعیت با تبلیغاتی که در ابتدا به آن اشاره شدـ وقتی یک کتاب خانه تعطیل و درلیست تخریب قرار می گیرد طبیعیست و باید، چاقو کشی ، دزدی های خیابانی و ناامنی بیش از پیش نمود پیدا کند . بسیاری از مشکلات امروز بندرعباس ریشه در نبود همین فرهنگ یا سطح پایین آن دارد.
شهردار در تخریب پافشاری و استاندار ی نیز حمایت می کند . این تنها یکی از مواردیست که می توان در مورد بی توجهی یا عدم شناخت صحیح از فرهنگ نام برد . اما این عدم توجه تا کجا ادامه دارد ؟ تا کجا باید ادامه داشته باشد؟ هنرمندان هرمزگان بارها این عدم توجه و خطری که جامعه را تهدید می کند را گوشزد نموده اند. اما انگار گوشی برای شنیدن نبوده . هر بار ما خود را ناگزیر ازگفتن دیدیم و پنداشتیم که این بار نگرانی و هشدار جامعه ی هنری در عملکردها تاثیر خواهد داشت. اما دریغ از ذره ای، و این بار نیز چون گذشته ناگزیریم از گفتن ،اما بیان نگرانی خود را این بار با یک پیشنهاد و هشدار مطرح میکنیم.
که می شود گام مثبت را از همین کتابخانه و لغو تخریب آن آغاز کرد. بگذارید دوران کوتاه باقی مانده از مسئولیتتان آرام و با خاطره ای خوب از شما طی شود. اما اگرگوش شنوایی نیست. امضا کنندگان این بیانیه به عنوان هنرمندانی که خود را در برابر مردم و جامعه مسئول می دانند این بار و در برابر تخریب این مکان فرهنگی می ایستند و سکوت را جایز نمیدانند.

این نامه با امضا دوستان زیر رسیده است:


مهدی عطایی دریایی ( نویسنده و کارگردان تئاتر)/ رضا دبیری نژاد ( نویسنده و کارشناس میراث فرهنگی/ سعید آرمات (شاعر ) / احمد کارگران ( نقاش و مجسمه ساز)/ جهانگیر سایانی ( شاعر و نویسنده )/ محمد ذاکری (نویسنده و منتقد)/ مرتضا نیک نهاد( فیلم ساز)/ عبدالحسین رضوانی (عکاس)/ ناصر منتظری ( خواننده و آهنگساز)/ طیبه شنبه زاده (شاعر)/ حسن بردال (عکاس)/ بلقیس بهزادی (شاعر)/ بهروز عباس دشتی ( بازیگر و وبلاگ نویس) /احسان رضایی (فیلمساز)/ رضا غریب زاده دریایی ( کارگردان و بازیگرتئاتر)/ مجید جمشیدی ( عکاس و کارگردان تئاتر) / عدنان انصاری ( شاعر )/ شهاب آبروشن (فیلمساز)/ رخشنده پاسلار ( شاعر )/ جواد قاسمی (شاعر)/ مهرداد امیرزاده (فیلم ساز) /خیام مویدی ( گرافیست و طراح)/ علی قاسمی (بازیگر)
 /// مـــنــبـــــــع: (+++)


******************************************
برای دیدن عکس‌هایی از تخریب فرهنگ‌سرای آوینی در سال 84 ایـــنـجــــــــــا را کلیک کنید.

مسیر پوشیده از «برف» است؛با احتیاط برانیم!

«برف در بندرِ عباس آقا» دومین ساخته مرتضا نیک نهاد،کارگردان جوان و آینده دار هرمزگانی است که چند روز پیش و در جریان هشتمین دوره جشنواره فیلم و عکس اردی بهشت در بندرعباس به روی پرده رفت. کارگردانی که با فیلم اولش در سال گذشته،«گفتگوی منتشر نشده ژاله» توانسته موفقیت های زیادی را در استان و کشور کسب کند،این بار هم با نگاهی به تنهاییِ متناقضِ انسان معاصر-با وجود اینکه میان جمع در حال گذران زندگی است-سعی در بیان دیدگاه اش از طریق هنر سینما دارد. اما اینکه تا چه اندازه توانسته است در انتقال مفهوم یا مفاهیمش به مخاطب موفق باشد،خود بحث دیگری است.


منبع: (++)

نظر شخصی بنده این است که «برف...» از جمله فیلم هایی است که باید با احتیاط در موردش نظر داد و نیاز به دیدن چند باره اش است تا بتوان به طور قطع در مورد موفقیت و یا عدم موفقیتش اظهار نظر نمود! اما موردی که به صورت قطعی می توانم به آن اشاره کنم،موفقیت کمتر این اثر حداقل در مقایسه با اولین ساخته نیک نهاد در نگاه اول است. مسلمن موفقیت های «...ژاله» سطح انتظارات را از این گروه بالاتر برده است ولی پیچیدگی روایی این اثر-که قطعن عمدی بوده است و به خودی خود نه عیب است و نه حُـسن-نتوانسته است مخاطب را مجذوب خود کند،پیچیدگی ای که در اولین اثر نیک نهاد نیز قابل مشاهده است البته با شدت کمتر. نکته ای که در هر دو اثر نیک نهاد به چشم می خورد بازی هایی است که از بازیگران خود می گیرد و این مهم نشان دهنده آن است که کارگردان و بازیگران توانسته اند به یک نقطه مشترک حسی برسند و بازیگرانِ اثر که عمدتن برای اولین بار حضور جلو دوربین را تجربه می کنند،می توانند بازی های قابل قبولی را ارائه دهند. نه که بگویم بازیگران «برف...» همه عالی و در بهترین سطح بودند،با این حال معتقدم تمامی بازیگران توانسته اند در حد توان خود بازی مثبتی را به نمایش بگذارند و حداقل از مشکلی که در اکثر آثار سینمای کوتاه ایران در این چند ساله دیده ام-و آن بازی بد و پس زدن مخاطب است-به خوبی عبور کنند. در پایان باید با این موضوع اشاره کنم که موسیقی «برف...» به نسبت «...ژاله» بسیار مناسب تر از نظر حجم و مدت زمان پخش است که این مسئله می تواند نشان دهنده بازخورد های مثبت نقد و بررسی اثر اول این کارگردان باهوش باشد که خود توجه بسیاری به ایجاد این فضا داشته و دارد.
امیدوارم این روحیه ی مواجهه با انتقادها به جای فرار از آن ها به تمامی اهالی هنر هرمزگان سرایت کند تا بتوانیم به کمک هم در راه تعالی فرهنگ و هنر استان گام برداریم.