مهر بیادماندنی!

«سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند»

دقیقن چهار سال از آخرین شب کنسرت پاییزه استاد شجریان در مهرماه سال 1387 می گذرد.سلسله کنسرت هایی که متأسفانه با توجه به شرایط بوجود آمده برای ایشان از جمله آخرین اجراهای ایشان در ایران به حساب می آید.(البته فکر کنم دقیقن آخرین اجرای ایشان یک هفته بعد از آن و در آخرین شب جشن موسیقی بود)آن شب این توفیق نصیبم شد که یکی از حاضرین در سالن تالار وزارت کشور باشم و از نزدیک غرق در لذت صدای ملکوتی ایشان گردم.

هیچ وقت یادم نمی رود روزی که پس از تلاش بسیار و قطع و وصل شدن های متداوم اینترنت و شلوغ بودن درگاه پرداخت الکترونیکی بانک ها،بالاخره موفق به تهیه بلیط کنسرت شدم.روزی که پس از عدم موفقیتم طی سال های گذشته اش بنا به دلایل متعدد از جمله هم زمان شدن با ایام امتحانات دانشگاه،گیر نیامدن بلیط کنسرت،جا ماندن از تمامی راه های ارتباطی شهرهای محل برگزاری کنسرت و... توانستم به بلیط برسم.چه استرس و هیجان وصف ناپذیری بود هنگامی که خودم از محل کار و بهمن-یکی از بهترین دوستانم-از کافی نت در تلاش بودیم تا بتوانیم بلیط رزرو کنیم و وقتی بهمن خبر داد موفق شده،آن هم چه موفقیتی! بهترین جای ممکن که پیش فروش می شد،ردیف 7 صندلی 14،15،16 را به دست آورده ایم،چقدر خوشحال شدم.

هرگز فراموش نخواهم کرد چهره متعجب و حرف های دو ایرانگرد محجوب و دوست داشتنی همسفرمان که تعجبشان از این بود که دو جوان به سن و سالِ من و بهمن،در یک سفر پنج روزه که عملن چهار روزش را در راه خواهیم گذراند(!) به تهران می رویم فقط و فقط به خاطر تماشای کنسرت استاد شجریان.

همیشه در خاطرم خواهد ماند روزی که با بهمن پرسان پرسان در تهران آدرس شرکت دل آواز را یافتیم و اصل بلیط هایمان را از آنجا تحویل گرفتیم.چه دلنشین روزی بود.

هیچ گاه از یاد نخواهم برد زمانی که چراغ های سالن خاموش شدند،اعضای گروه شیدا در میان تشویق ایستاده و پرشور حضار بر روی صحنه قرار گرفتند.هنگامی که استاد محمدرضا شجریان به روی صحنه آمد،جاودانه ترین تصویر آن سفر در ذهنم نقش بست.با دیدنش حسی عجیب سر تا پای وجودم را فرا گرفت؛حسی که نمی توانم به خوبی توصیفش کنم،همین بس که لرزشی زلزله گونه بود که دیگر پس از آن شب هیچ گاه تکرار نشد.حتی با حضور در کنسرت بزرگانی چون شهرام ناظری،حسین علیزاده و همایون! اما خاطره این حس غریب هر بار و با شنیدن صدای جاودانه اش بار دیگر برایم زنده می شود و هر چند لذت آن حس تکرار ناشدنی را ندارد ولی باز هم مرا در اوج لذت فرو می برد.

پس از آن هر سال و با نزدیک شدن به بیست و دومین روز از ماه مهر،با یادآوری آن شب خاطره انگیز و بسیار بیادماندنی حسرت این را می خورم که نکند این آخرین دیدارم با او بوده باشد.حیف که قدر یزرگانمان را نمی دانیم،افسوس و دوصد افسوس...

 

پ.ن1: اکنون که دارم این مطلب را به اشتراک می گذارم به یاد 22مهر1387،گوش سپرده ام به تصنیف «رندان مست». تصنیفی که برای اولین بار در آن سلسله کنسرت ها با آهنگسازی مجید درخشانی بر روی شعری از مولانا به اجرا درآمد.و چه حس خوبی دارم هم اینک...

پ.ن2: 20مهر روز بزرگداشت حافظ بود؛سرخط نوشتار بیتی است از این شاعر بزرگ که با طنین صدای استاد شجریان الفتی عجیب دارد.همیشه خداوند را برای خلقت این دو عزیز سپاس می گویم!!

 





منبع عکس ها: خبرگزاری مهر

نظرات 6 + ارسال نظر
مانالی شنبه 22 مهر 1391 ساعت 18:19 http://daarchin.blogsky.com

چه دلنشین روایتی بود.
امیدوارم همیشه سالم باشن و ما هم شانس از نزدیک شنیدن صدای استاد رو داشته باشیم.

انشالله....

فاصله شنبه 22 مهر 1391 ساعت 18:28

واقعا چه به یاد ماندنی

ﺳﺎﻗﻲ شنبه 22 مهر 1391 ساعت 18:44

ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻋﺎﻟﻲ. ﺍﻧﻘﺪ ﺟﺬﺍﺏ ﻭ ~ﺭﻫﻴﺠﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﻨﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺭﻭ ﮐﺸﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺍﻳﮑﺎﺵ ﺍﻭﻧﻤﻮﻗﻊ ﻣﻨﻢ ﺷﻤﺎﺭﻭ ﻣﻴﺸﻨﺎﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺁﻭﻳﺰﻭﻧﺘﻮﻥ ﺷﻢ ﺗﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍ ﻣﻨﻢ ﺟﺎ ﺭﺯﺭﻭ ﮐﻨﻴﻦ ﺍﻣﺎ ﺻﺪ ﺣﻴﻒ. ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺨﻴﺮ ~ﺍﺭﺳﺎﻝ ﮐﻪ ~ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺷﺮﻳﻒ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻨﺪﺭ، ﻭ ﻟﺬﺕ ﺑﺨﺸﺘﺮﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ. ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺘﺎﺩﻡ ﺩﻳﺪﻳﻦ. ﺧﻮﺷﺎ ﺑﺤﺎﻟﺘﺎﻥ.
ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﺳﻼﻣﺘﻲ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺎﻥ...

ممنون. به امید آن روز...

بهنام یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 11:52 http://gahgah.blogsky.com/

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند

بهشب یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 16:19 http://behshab.blogsky.com/

خوشا به سعادت تان

حسن اکبرنژاد دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 01:19 http://www.hakbarnejad.blogfa.com

الان اینجوری تعریف می کنی، کاملن مشخصه اون روز چی کار می کردی؟

هه هه هه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد