تذکرة الاولیاء-انتخاب بیستم (پایان)

93.ذکر ابوالقاسم نصرآبادی،رحمه الله علیه

آن دانای عشق و معرفت،آن دریای شوق و مکرمت،آن پخته سوخته،آن افسرده افروخته،آن بنده عالم آزادی،قطب وقت،ابوالقاسم نصرآبادی-علیه الرّحمه.

نقل است که یک روز در طواف خلقی را دید که به کارهای دنیوی مشغول بودند و با یکدیگر سخن می گفتند.برفت،پاره یی آتش و هیزم بیاورد.از وی سؤال کردند که چه خواهی کردن؟ گفت:می خواهم که کعبه را بسوزم تا خلق از کعبه فارغ آیند و به خدای پردازند.


94.ذکر ابوالعباس نهاوندی،رحمه الله علیه

آن محتشم روزگار،آن محترم اَخیار،آن کعبه مروت،آن قبله فتوت،آن اساس خردمندی،شیخ ابوالعباس نهاوندی-رحمه الله علیه.

و سخن اوست که گفت:با خداوند تعالی بسیار نشینید و با خلق اندک.


95.ذکر شیخ ابوسعید ابوالخیر

آن فانی مطلق،آن باقی بر حقّ،آن محبوب الهی،آن معشوق نامتناهی،آن نازنین مملکت،آن بستان معرفت،آن عرش فلک سیر،قطب عالم،ابوسعید ابوالخیر،قدّس الله سرّه.

شیخ با جماعتی برفتند.در راه منکری بیرون آمد،و شیخ را لعنت می کرد،و جماعت قصدِ زخمِ او کردند.شیخ گفت:آرام گیرید که خدای بر این لعنت به وی رحمت کند. گفتند:چگونه؟ گفت:او پندارد که ما بر باطلیم،لعنت بر آن باطل می کند از برای خدا. آن منکر چون این سخن بشنید در دست و پای اسپ شیخ افتاد و توبه کرد. گفت:دیدید که لعنت که برای خدا کنند،چه اثر دارد!


96.ذکر شیخ ابوالفضل حسن

آن حامل امانت،آن عالِم دیانت،آن عزیز بی زلل،آن خطیر بی خلل،آن سوخته حبُّ الوطن،شیخ ابوالفضل حسن-رحمه الله علیه.

و گفت:حقیقت عبودیّت دو چیز است؛حُسنِ افتقار به خدای،و این از اصول عبودیت است؛و حُسنِ اقتدا به رسول خدای،و این آن است که نفس را در او هیچ نصیب و راحت نیست.


97.ذکر امام محمد باقر،علیه الرحمه

آن حجّت اهل معاملت،آن برهان ارباب مشاهدت،آن امام اولاد نبی،آن گزیده احفاد علی،آن صاحب باطن و ظاهر،ابوجعفر محمد باقر-رضی الله عنه.

نقل است که از یکی از خواصّ او پرسیدند که او شب چون می گذراند؟ گفت:چون از شب لختی برود،و او از اوراد فارغ شود،به آوازِ بلند گوید:«الهی و سیدی،شب درآمد،و ولایتِ تصرف ملکوت به سر آمد،و ستارگان ظاهر شدند،و خلایق بخفتند،و صوت مردمان بیارامید،و مردم از درِ خلق رمیدند،و بایست های خود بنهفتند،و به نوم درها فرو بستند،و پاسبانان برگماشتند،و آن ها که بدیشان حاجتی داشتند فرو گذاشتند.بار خدایا،تو زنده یی و پاینده یی و بیننده یی.غنودن بر تو روا نیست،و آن که تو را بدین صفت نداند هیچ نعمت را مُقرّ نیست.تو آن خداوندی که ردّ سایل بر تو روا نباشد،آن که دعا کند از مؤمنان بر درگاه است،سایل را باز نداری،بار خدایا،چون مرگ و گور و حساب را یاد کنم،چگونه از دنیا بهره یی پس از تو خواهم؟از آن که تو را دانم،و از تو جویم از آن که تو را می خوانم.راحتی در حالِ مرگ بی برگ و عیشی،در حال حساب بی عقاب.» این می گفتی و می گریستی.

نظرات 1 + ارسال نظر
من خود آن سیزدهم یکشنبه 17 دی 1391 ساعت 23:21 http://h2s-gh.blogfa.com

سلام دوست من
واقعا از وبلاگ و نوشته های زیباتون لذت بردم و به مشتری ثابت وبتون تبدیل شدم.
من هم یه وبلاگ دارم که خوشحال میشم به دیدنش بیاید و باهم تبادل لینک داشته باشیم.
اگه مایل به تبادل لینک بودید وبلاگ من رو به اسم من خود آن سیزدهم لینک کنید و بعد من رو خبر کنید که وب زیباتونو لینک کنم.
ممنون

‏!‏

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد