کانون فیلم-قسمت یازدهم

دیروز،پنجشنبه،یازدهمین جلسه کانون فیلم انجمن سینمای جوان با حضور عمادالدین عمادی،از پیشکسوتان سینمای استان برگزار گردید.در این جلسه که با نمایش سه فیلم از ساخته های محمود شهبازی سینماگر هم استانی همراه بود،بر اساس روال معمول اعضا پس از تماشای فیلم ها به بیان دیدگاه های خود پرداختند. فیلم های به نمایش درآمده دیروز،که در سه ژانر متفاوتِ داستانی،مستند و تجربی تولید شده اند به ترتیب عبارت بودند از «باغِ لال»،«معجزه در اسلام آباد» و «فیش آی».


باغ لال/1384(؟)

در فیلمِ داستانی باغ لال-که به نوعی می توان آن را اولین فیلم شهبازی دانست-پیرمردی را مشاهده می کنیم که پس از سال های بسیار زیادِ دوری،به محل زندگی اش برگشته است،ولی با ویرانی و نابودی کامل محل مواجه می شود.تصویر برداری خوب فیلم که به عهده خود شهبازی بوده است از جمله نکات مثبت بارز فیلم است که نشان از دقت نظر این فیلمساز در بخش تصویر می دهد.صدا گذاری فیلم هم به نسبت خوب است ولی موسیقی آن با وجود خوش ساخت بودن ملودی اش،تأثیری خنثا در پیشبرد فیلم دارد.به این معنی که وجود یا عدم موجودیتش چیزی به فیلم اضافه یا از آن کسر نمی کند.به نظر فیلم به دلیل تأکیدهای زیاد و تکراریش بر موارد از دست رفته (با استفاده تصاویر و صداهای سرزنده پیشین-مثل آب روان،باغ سر سبز،صدای درس خواندن دانش آموزان سر کلاس درس و هیاهوی منزل-بر روی تصاویر و صداهای نابود شده فعلی-مثل رودخانه خشکیدة تبدیل شده به شوره زار،باغ از بین رفته،مدرسه متروکه و منزلی که پناهگاهی برای جانوران دیگر شده است) بیش از حد در انتقال مفهومش به مخاطب به سطح رسیده و به اصطلاح همه چیزش رو است. اما اوج فیلم از دید من همان صحنه پایانی فیلم است.جایی که پیرمرد پس از گشت و گذارش در محل و دیدین بی آبی و نابودی هرچه سرچشمه زندگی است در حیاط خانه متروکه اش به زمین می افتد و با مرگش چیزی که شاید در انتظار دیدنش بود به وقوع می پیوندد.ریزش باران که خود نمادی از شادابی و زندگی است پس از مرگ او شروع می شود.


معجزه در اسلام آباد/1385

فیلمساز در صبح روز اربعین،با تماسی تلفنی از وقوع معجزه ای(!) در محله اسلام آباد بندرعباس مطلع می شود و با دوربینش به سراغ محله مورد نظر می رود.متأسفانه به دلیل نبود نسخه اصلی فیلم،شاهد نسخه کپی شده از نوارهای قدیمی VHS بودیم،و به این دلیل نمی توان چندان به لحاظ کیفیت فنی فیلم اظهار نظر کرد.اما باید کارگردان را به خاطر حوصله ای که به خرج داده و تا محل رفته است،تحسین کرد.ضمن اینکه با وجود شلوغی و هرج و مرج نسبی محل باز هم تصاویر گرفته شده قابل اعتنا هستند.فقط حیف که نسخه ای که برای نمایش آمده شده بود آن کیفیت لازم را نداشت (هرچند به دلیل یکهویی و عجله ای بودن فیلم برداری و رساندن آن به جشنواره که اتفاقن آخرین مهلت ارسالش فردای همان روز بوده است،قدرت و قوت دو فیلم دیگر ایشان را ندارد). بحث اصلی بر سر این فیلم،مربوط به نظرات موافق و مخالفی بود که دوستان در ارتباط با جذب شدن کارگردان به سوژه ارائه دادند. که شخصن با این نظر موافق تر بودم که کارگردان توانسته فاصله خود را با سوژه حفظ کند و با عدم قضاوت در موردش،مجذوب آن نشده است.


فیش آی/1387

محمود شهبازی در این فیلم،دست به تجربه ای تازه هم در موضوع و هم از نظر فنی زده است.فیلم داستانش را از زاویه دید یک ماهی از جمع ماهیانی که در رودخانه برای رسیدن به دریا تلاش می کند و با فیلم برداری زیر آب در این رودخانه،راویت می کند.فیلم برداری این اثر نیز هم چون دیگر آثار این فیلمساز بر عهده خود شهبازی بوده است که با برداشت نماهای موفق زیر آبش توانسته فیلمی موفق ارائه نماید.برخلاف فیلم نخست-باغِ لال-موسیقی این فیلم کاملن در خدمت اثر است که می توان آن را از جمله نکات مثبت دیگر فیلم برشمرد.اما نکته جالب توجه برای نگارنده،راویت داستان فیلم از زبان و با صدای ماهی(!) است.گرچه بعضی دوستان با قرار دادن زیر نویس روی صدای ماهی و ترجمه آن برای مخاطب مخالف بودند،ولی به نظر من کلیت وجود زیر نویس چندان هم بد نیست و فقط نتوانستم ارتباط خوبی با شیوه گفتار / نوشتار ی که در بعضی از جملات برای ماهی به کار رفته است،برقرار نمایم.و ای کاش زبان ماهی کمی خودمانی تر،محاوره ای و به دور از شعارزدگی می بود.


در پایان باید بگویم،محمود شهبازی در این سه فیلمش تجربه های متفاوتی در بخش های مختلف کسب کرده و هرچند هنوز به ثبات نرسیده ولی حداقل در حوزه تصویر و فیلم برداری می تواند حرف های خوبی برای گفتن داشته باشد.



پ.ن:فیلم «مانگرو» ساخته عبدالعزیز قاسمی،تنها نماینده هرمزگان در بخش مسابقه ششمین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران-سینما حقیقت-در دو بخش نامزد دریافت جایزه شد.منبع خبر: گوج گنو

روان،مثلِ آب؛شیرین چون شکر،برایِ شکلات

روان،مثلِ آب؛شیرین چون شکر،برایِ شکلات



پس از آن که قبلن دو بار موفق به دیدن اجرای نمایش «مثل آب برای شکلات» شده بودم(بار اول اجرای تمرینی و دیگر بار اجرای عموم در سوم آبان)،امشب نیز به تماشای آخرین شب اجرای این اثر به پلاتو آفتاب رفتم.

«مثل آب...» نام رمانی است مکزیکی نوشته خانم لورا اسکوئیول که نشان دهنده بخشی از جامعه زنان مکزیکی و سنت های حاکم بر آن جامعه،در زمان های نسبتن دور است.این رمان که در فضای رئالیسم جادویی نگاشته شده است توسط «ابراهیم پشتکوهی» تبدیل به اثری نمایشی گردیده،که به عنوان اثر پایان کارِ اعضای تازه پیوسته به گروه «تی تووک»،پس از اتمام دوره کلاس های تئاتر که این گروه به سرپرستی آقای پشتکوهی از شهریورماه سال گذشته برگزار کرده بودند،انتخاب شد و از اول آبان لغایت پانزدهم همین ماه به روی صحنه رفت.انتخابی که با وجود تغییرات ایجاد شده توسط نویسنده نمایشنامه-پشتکوهی-همچنان با فضای کلی اثر اصلی نوشتة خانم اسکوئیول هم خوانی و پیوند مطلوبی دارد.

گرچه ریتم کلی اجرا به نسبت اجرای تمرینی تا حدودی کندتر شده بود،ولی هم چنان مدت زمان اثر در همان حدود 100دقیقه باقی مانده است،که به اعتقاد نگارنده با وجود این موارد باز هم بیننده تا پایان با اثر همراه می شود و احساس کسالت و خستگی نمی کند و این یکی از محاسن این اجرا است.البته در این خصوص،نکته ای که در شب اجرای 3آبان به چشم آمد و خوشبختانه امشب از آن خبری نبود،همان کندیِ بیش از حد معمولِ ریتم و عملکرد بازیگران در 2-3دقیقه اولیه بود،و همان طور که اشاره نمودم این اشکال امشب به هیچ وجه مشاهده نشد.به شخصه حضور قدرتمند اعضای گروه موسیقی-3آبان خواننده اصلی گروه،رضا کولغانی غایب بود و متأسفانه نا هماهنگی هایی بین بازیگران و گروه موسیقی وجود داشت-را در از بین رفتن آن خلاء ایجاد شده بسیار مؤثر می دانم.ضمن این که ملودی ساخته شده توسط بهرنگ عباسپور،که تا حدودی حال و هوای موسیقی های خیابانی را در ذهن تداعی می کند،کاملن منطبق بر اثراست و در قسمت اجرا نیز،اعضا بسیار موفق عمل می کنند. اما جا دارد همین جا گلایه ای تکراری داشته باشم از مسئولین متولی استان که چرا نباید برای فعالیت های هنری گروه هایمان مکان در خور شأنی داشته باشیم؟ مخاطب تا کی باید کمبود فضا و فشردگی را تحمل نماید؟ نمونه اش در اثر اخیر،محل استقرار گروه موسیقی است.با توجه به فضای محدود،گروه موسیقی به اجبار،بعد از سن و چسپیده به تماشاگران قرار گرفته و به این دلیل حجم صدا و زمان رسیدن اصوات تولید شده به مخاطب بلندتر و زودتر از گفتگوی بازیگران بر صحنه،به گوش مخاطب می رسد که در قسمت هایی از کار باعث حواس پرتی مخاطب از صحنه به سمت گروه موسیقی می گردد.  

در مورد بازیگران ذکر این نکته ضروری است که با توجه به کار اولیِ بودن اعضای گروه-جز 2نفر-کار همگی خوب و حتا فراتر از آن،عالی است.تمام نقش آفرینان با بازی های روان و فارغ از کلیشه های رایج،از پسِ نقشی که بر عهده دارند به خوبی بر می آیند. حیف است در بین بازی های بازیگران به بازی تأثیرگذار و به یاد ماندنی الهام اسکندری در دو نقشی که بر عهده داشت-چنچا،کنیزک خانه زاد و خووآن،انقلابی شورشی-اشاره ای نداشته باشم. بازی او در تک تک لحظات حساب شده و دقیق است.او دقیقن می داند در هر لحظه و در قالب موقعیتی که در آن قرار گرفته می خواهد چه چیزی را به بیینده انتقال دهد.معتقدم علاوه بر موسیقی،این بازیگر است که با بازی پر شورش تا حدود زیادی وظیفه کنترل و هماهنگی دیگر بازیگران را با ریتم کلی اثر بر عهده دارد.توانایی وی در استفاده از بدن،خطوط و میمیک چهره اش توانسته جان و تحکّم بیشتری به دیالوگ هایی که به کار می برد بدهد و بازی اش را بسیار باورپذیرتر کند.انجام این کار توسط بازیگری که برای اولین بار به روی صحنه می رود بسیار ستودنی و قابل تحسین و تقدیراست. اسکندری توانسته است تعادلی مطلوب بین دو شخصیت کاملن متفاوتی که نقش شان را بر عهده دارد،ایجاد کند،و در هر دو نقش-و به خصوص چنچا-بسیار بسیار موفق ظاهر شود.

از جمله دلایل موفقیت این اثر،خصوصن در شیوه اجرای بازیگران،جدای از دقت و همت ابراهیم پشتکوهی و تلاش خود بازیگران،همدلی و صمیمیت مثال زدنی ای است که بین بازیگران اثر وجود دارد. آن ها توانسته اند با استفاده از این صمیمیت،اندک ضعف های موجود در بازی یکدیگر را پوشش دهند،به گونه ای که مخاطب با این ذهنیت رو به رو می شود که اینان هنر پیشه گانی با سال ها تجربه و کار در تئاترند.

اما تفاوت ایجاد شده مفیدی که این شب ها به نسبت اجرای تمرینی مشاهده شد،حذف دیالوگ / مونولوگ های شخصیت پدرو است که با بازی مبتنی بر احساس علیرضا سرحدی-خصوصن صحنه مرگ پسرش،ربرتو-حتا بدون به کار بردن هیچ کلامی بیشترین تأثیر را بر روی مخاطب می گذارد و به نظر،هم خوانی بهتری نیز با فضای اثر برقرار می کند.

از دیگر نقاط قوت «مثل آب...» طراحی و اجرای دکور و نور متناسبی است که توانسته اند جان مایه و دلنشینی خاصی به کار بدهند به قراری که مخاطب خود را در فضایی تقریبن آشنا-آشپزخانه و وسایل موجودش-می بیند و طبعن احساس راحتی بیشتری می کند.

 

سارا توکلی*ماما النا* ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و حس مادرانة توأم با تشویق و تنبیهت!

فاطمه جعفری*ناچا*ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و مهربانی خاله مانندت!

ماندانا لیاقت*رسورا+اسپرانزا*ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و تسلط در بیان کلماتت!

مریم نحوی*گرترودیس+عمه*ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و آمادگی بدنی ات!

معصومه آقابیگی*تیتا*ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و سرشار از احساست!

علیرضا سرحدی*پدرو*ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و سکوت پر مفهومت!

الهام اسکندری*چنچا+خووآن*ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و حضورت!

محمد سایبانی*دکتر جان*ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و متفاوتت!

امیرعلی سی سی پور*مارکو+الکس*ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و لبخند ملیحت!

یاشار محسنی*خوزه+مجری*ممنونم از تو به خاطر بازی عالی و کنترل مناسب طنازیت!

 

در پایان،خسته نباشید و تبریکی صمیمانه می گویم به ابراهیم پشتکوهی،تئاتر تی تووک و تمام کسانی که به هر شکلی در به نمایش درآمدن این اثر سهیم بوده اند.هم چنین تبریکی ویژه به خانواده تک تک بازیگران به خاطر بازی های غرورآفرین فرزندانشان.

با آرزوی موفقیت های روز افزون،سلامتی و شادی برای تمامی فعالین جامعه تئاتر استان...



پ.ن: عکس ها از روح اله بلوچی؛برای دیدن عکس های بیشتر اینجا را کلیک کنید.

پ.ن1: عکس های دیگر عکاس استان،مجید جمشیدی را اینجا ببینید.

پ.ن2: اجرای امشب تقدیم شد به یکی از اعضای گروه موسیقی که در غم از دست دادن پدر بزرگوارشان بودند.

پ.ن3: «برف در بندرِ عباس آقا» دومین فیلم مرتضا نیک نهاد کلید خورد.

تذکرة الاولیاء-انتخاب سیزدهم

61.ذکر ابوبکر ورّاق،قدّس الله روحه العزیز

آن خزانه علم و حکمت،آن یگانه حلم و عصمت،آن شرف عباد،آن کنف زهاد،آن مجرد آفاق،شیخ وقت،ابوبکر وراق-رحمه الله علیه.

و گفت:مردمان سه گروهند؛یکی اُمرا،و دوم عُلما،و سوم فقرا. چون امرا تباه شوند،معاش و اکتساب خلق تباه شود؛و چون علما تباه شوند،دین خلق روی به نقصان نهد؛و چون فقرا تباه شوند،زُهد و همت در میان خلق تباه شود. تباهی امرا جور و ظلم بوَد،و تباهی علما میل دنیا بوَد و متابعت هوا،و تباهی فقرا ترک طاعت و مخالفت رضا.


62.ذکر عبدالله منازل،قدّس الله روحه العزیز

آن هدف تیر ملامت،آن صدف دُرّ کرامت،آن مجرد رجال،آن مشرف کمال،آن خزانه فضائل،عبدالله منازل-رحمه الله علیه.

و گفت:ما به ادب محتاج تریم از بسیاری علم.

و گفت:هر که محجوب گردد به چیزی از علوم خود،هرگز او عیب خود نبیند.


63.ذکر شیخ علی سهلِ اصفهانی،قدّس الله روحه العزیز

آن خواجه درویش،آن حاضر بی خویش،آن داننده غیوب،آن بیننده عیوب،آن خزانه حقایق و معانی،شیخ علی سهل اصفهانی-رحمه الله علیه.

و گفت:غافلان در حکمِ خدای زندگانی می کنند و ذاکران در رحمت خدای،و عارفان در قرب خدای.


64.ذکر خیر نَسّاج،قدّس الله روحه العزیز

آن مفتی هدایت،آن مهدی ولایت،آن حارس عقل و شرع،آن عارف اصل و فرع،آن معطی حجاج،شیخ وقت،خیر نساج-رحمه الله علیه.

و گفت:نشان آن که عمل به غایت رسیده است آن است که در آن عمل جز عجز و تقصیر نبینند!


65.ذکر ابوحمزه خراسانی،قدّس الله روحه العزیز

آن شریف اقران،آن لطیف اخوان،آن متمکن طریقت،آن متوکل حقیقت،آن کعبه مسلمانی،ابوحمزه خراسانی-رحمه الله علیه.

پرسیدند از اُنس. گفت:انس آن است که دلتنگی پدید آرد از نشستن با خلق.