31 تیر

امروز سالروز تولد داداشمه.بهترین داداش دنیا. دادشی که علاوه بر پیوند برادری دوستی خوب و صبور برام بوده و هست.تولدت مبارک فـــــــــــــــــجیــع.

خب حالا دیگه زیاد پر رو نشو...


پ.ن: رمضونم از راه رسید و اولین روزش مصادف شد با تولد امید.میگن تو ماه مبارک فرشته ها خیلی به زمین نزدیک میشن واسه ثبت دعاهای بندگان،محتاجم به دعای خیر تک تکتون.

مثل آب برای شکلات با سر آشپزی ابراهیم پشت کوهی!

که دو بار از طرف دو تن از خواهران عزیزم به من هدیه داده شد.اولین بار چند ماه قبل توسط یکی شان بصورت کتاب و بار دوم همین چند ساعت قبل توسط یکی دیگرشان بصورت اجرای تئاتر.

امروز عصر این افتخار نصیبم شد که مهمان اجرای خصوصی و تمرینی-البته تمرینی کاملن جدی-بازیگران جدید گروه تی توک باشم.اجرایی پرشور و حرارت،تأثیر گذار و هیجان برانگیز. بطوریکه الان که این پست رو می نویسم هنوز در حس و حال آن هیجان دریافتی ام!!

اعتراف می کنم اصلن انتظار دیدن اجرایی به این خوبی و پرقدرت رو نداشتم بخصوص که بازیگران گروه،جز دو نفر،بقیه همگی اولین تجربه حضورشان روی صحنه در برابر تماشاگران بود و اینکه کل کار در دو ماه و بعد از تمریناتی پرفشار بسته شده بود.پس می تونم به جرأت آینده بسیار بسیار روشنی را برای این عزیزان و هنر تئاتر استان متصور باشم. اما دوستان نباید از یاد ببرند که این تازه ابتدای مسیری طولانیست که انتخاب کرده اند و نباید دست از تلاش بکشند.

 اجرا مدت زمانی نسبتن طولانی داشت ولی اصلن کسل کننده و حوصله سر بر نبود و من بیننده را تا ته اثر به دنبال خود کشید.اجرا تقریبن وفادار به متن بود و جز ورود چند اسم و نشانه مثل:گابریل گارسیا مارکز،صد سال تنهایی،دن کیشوت و... (که شاید به نوعی ادای دین کارگردان به این موضوعات بوده باشد!) و حذف قسمت هایی کوتاه،در باقی موارد بر اساس متن اصلی پیش رفت.موسیقی زنده هم با کار کاملن چفت بود و در و تخته حسابی به هم جور شده بودند.البته در چند جای قسمت های باکلام بازیگران به نسبت در مقیاس کوچک خارج می خواندند که مطمئنن با تمرین بیشتر این نقیصه از بین رفتنی خواهد بود.

البته که اجرا کاملن بدون نقص هم نبود.ولی از دید من نواقص بسیار جزیی بودند.علاوه بر مورد قبلی که اشاره کردم،دو بار در طول اجرا احساس کردم بازیگر نقش گرترودیس به نام گرترُس خطاب شد.شاید هم من بد متوجه شدم.و مورد آخر در باره اجرای بازیگران؛در کل نکته منفی ای نبود ولی به نظر من اجرای بازیگران نقش های گرترودیس و پدرو به نسبت دیگر بازیگران کمی و کمی صلابت بقیه را نداشت.نه اینکه بد باشندها،نه.اتفاقن برای اولین اجرا خیلی هم خوب بودند.فقط نسبت به بقیه کمی جنس بازیشان تصنعی تر به نظر می رسید که این هم با اندکی تمرین حل شدنیست.باز هم تأکید می کنم با وجود اینکه کار در دو ماه جمع و جور شده بود و شخصن انتظار خرابکاری ها و تپق زدن های معمول کار اولی ها رو داشتم اعتراف می کنم با بازی ای پخته و حساب شده از سوی تک تک بازیگران روبرو شدم که کاملن غافلگیر کننده بود.باید به همه بازیگران و دیگر عوامل گروه بخصوص آقای پشت کوهی بابت این اجرای موفق،صمیمانه تبریک و خسته نباشید بگم. و امیدوارم هر چه سریعتر با حمایت و کمک متولیان امر امکان اجرای عموم این اثر فراهم بشه چون قابلیت های این اثر بسیار فراتر از دیده شدن توسط عده ای معدود خواهد بود.بلاشک.


پ.ن1: این یک نقد نبود،فقط بازخورد مشاهدات و ادراکم از این واقعه هنری بود.

پ.ن2: بعد از نمایشگاه شهاب،دیدن این اثر هم بسیار چسپید.یعنی وحشتناک جسپیدا.

پ.ن3: جا داره یک بار دیگه تشکر کنم از خواهر مهربون و هنرمندم که منو قابل دونست و با دعوت کردنم به این اجرا باعث ایجاد این حس و حال خوب در من شد.و همچنین خسته نباشیدی جانانه برای اجرای بسیار بسیار لذت بخشش.دست گلت درد نکنه دادا.

شازده کوچولو

شاهکار آنتوان دو سنت اگزوپری.نمیدونم اولین باری که خوندمش کی بود ولی آخرین بار همین 3.4 روز پیش بود.همیشه حس خوبی نسبت بهش داشتم.آبان گذشته بود که بعد از مدت ها از قفسه کتاب های امید برش داشتم و دو بار پشت سر هم خودنمش.یک نفس! واسم مثل اشعار حافظ و سعدی می مونه که هر بار بنا بر حسم تو اون لحظه یه برداشت متفاوت ازشون می کنم.کتاب امید با ترجمه احمد شاملو بود. یعنی تا قبل این هر چند بار که خوندمش با ترجمه شاملو بوده تا یه هفته پیش که رفتم و ترجمه محمد قاضی اش رو گرفتم.هر دو،ترجمه های عالی ای هستن و من که چندان تفاوتی درشون احساس نکردم.کوچکتر که بودم نمی تونستم درک کنم چرا کتاب مترجم داره! بس که ترجمه اششیرین و بی نقص  بود فکر میکردم متن اصلی فارسیه.تو این چند روزه که دوباره خوندمش مدام به این فکر می کنم که چند درصد از ما قبل از اینکه دیگران رو پای میز محاکمه بکشونیم و درباره شون قضاوت کنیم به فکر محاکمه خودمونیم؟
این چند خط رو از گفتگوی شازده کوچولو با پادشاه میارم:

 "پس تو خودت را محاکمه خواهی کرد.این دشوارترین کار است.محاکمه خود از محاکمه دیگران مشکل تر است.تو اگر توانستی درباره خود درست قضاوت کنی قاضی واقعی هستی".  

من برای قاضی واقعی شدن تلاش می کنم.شما چطــور؟