کانون فیلم

اولین جلسه کانون فیلم انجمن سینمای جوان بندرعباس امروز عصر برگزار شد.

ورودم به بخش سینما بواسطه سوالاتی بود که قبل از جشنواره اردیبهشت امسال در ذهنم شکل گرفت و برای پیدا کردن پاسخ به سمت جلسات خودجوشی که چهارشنبه های هر هفته بعد از اتمام جشنواره برگزار میشد کشیده شدم.جلسات بسیار مفید و منسجمی که بنا به دلایلی خیلی زود و پس از پنج جلسه متوقف شد.پس برای پیدا کردن سوالاتی که روز به روز بیشتر میشدن عضوی از اعضای انجمن فیلم شدم هرچند هنوز بطور کل سینما دغدغه اصلی ام نیست.حداقلش این که بعد از خوشنویسی،عکاسی،موسسیقی و تئاتر قرار گرفته. البته رشته هایی رو که اسم بردم هم در عمل غیر فعالند!!

 به هرحال امروز برنامه های کانون فیلم اعلام شد.میشه بهش امیدوار بود اگر و فقط اگر جامعه فیلم استان با هم همکاری صمیمانه داشته باشن و در راه تعالی سینمای این خطه دست در دست هم تلاش کنن.هدفی که با توجه به وضعیت کنونی کمی مشکل به نظر میرسه ولی مطمئنن دور از دسترس نیست.

یاد گشت

امشب سه سال از ازدواج همزمان دو تن از بهترین دوستانم میگذره.بهمن و مهدی. پارسال تو یه همچین روزایی بود که کلی سر به سرشون گذاشتم بخصوص مهدی که همکارمم بود و در دسترس تر.اما امسال شوخی ها و نمک ریختنام در یه جبهه بود چون مهدی دیگه بینمون نیست.امروز دقیقن هفت ماه و پنج روزه که از دستش دادیم... ولی یاد و خاطره خوبی هاش همیشه باهامونه.خدارحمتش کنه...

عطسه های شهاب

دیشب موضوعی که باعث نگارش پست قبلیم شد تمرکزم رو واسه نوشتن در مورد اختتامیه نمایشگاه شهاب از بین برد.

شهاب رو با وبلاگش شناختم و جنشواره عکس و فیلم اردیبهشت اولین دیدارمون بود.جوانی خلاق،باهوش و در عین حال زیرک  نمایشگاهشم تموم ویژگی های خودش رو داشت و به طرز عجیبی در انتقال یک حس خوشایند موفق بود. دیروز صحبت های زیادی راجع به نمایشگاه شد ولی تقریبن همه حاضرین در بحث در مورد دریافت حسی شون متفق القول بودند،حسی زلال و بی پیرایه.گرچه برخی دوستان تلاش میکردن از شیطنت های شهاب در لایه های زیرین آثارش حرف بزنن و بقیه رو هم با خودشون هم عقیده کنن،یا از دام و تکنیکش برای اثر بخشی بر خوانش مخاطب صحبت به میون اومد ولی من شخصن نه تنها موافق ورود به این بخش نبودم بلکه خوشایندترم بود که در همون تن پوش رویی بمونم و از فضای نمایشگاه و آثار لذت ببرم. به نظر من برای هر اثر هنری به اندازه مخاطبینش خوانش،استنباط،تأویل-یا هرچیز دیگه ای که اسمش رو گذاشت-می تونه وجود داشته باشه که این خوانش ها می تونن با ایده اولیه صاحب اثر در یک راستا باشن یا نباشن.و به همین دلیل با الصاق نوشته آخرش به دیوار و تآکیدش به دوباره دیدن تا حدودی مخالف بودم یعنی بهتر می بود که نباشه ولی بودنش هم ضربه ای به روند کلی نمایشگاه وارد نکرد چون حداقل من به شخصه-و شاید اکثر بازدیدکنندگان-تحت تآثیر حس خوبش قرار گرفتم و وارد جزئیات بیشتر نشدم و اجازه ندادم این جزئیات مانعی باشه در مقابل انتقال اون حس خوب.

جان کلام اینکه شهاب نمایشگاه موفقی داشت و اقدام ساختار شکنانه اش بسیار قابل تحسینه.اما ترس من از اینه که فقط باید شهاب آبروشن باشی تا بتونی به این موفقیت برسی! منتظر اقددامات بعدی هنرمندان استان خواهیم ماند،به امید فرداهایی سرشار از موفقیت...